درخت بلوط

بایگانی

جنگجویان سپیده دم قسمت چهارم

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۰، ۰۴:۴۱ ب.ظ

   آدمی نمی تونه همیشه همه چیز تموم باشه. مثل دایی برگزیده که پیامک هاش برگزیده است، دُرُست، فرز هست. دُرُست. خوشتیپ هست. دُرُست. ولی اونقده لفتش داده که وقتی به میدان نبرد می رسه که قضیه رسیده به ته دیگ. دزده داره میدوه و یگانه شیر ژیان هم دنبالش و خب داییه هم چنان می دوه دنبالشون که اصلا انگار از بدو شروع ماجرا اینجا کشیک می داده. اینجا چند اتفاق باهم افتاد. یاس داره می دوه دنبال دزده و دزده یهو می پیچه ولی خب ترمز ABS  دمپایی که شیر ژیان پاشون کرده بودن عمل نمی کنه یاس چای پیچش می افته توی چاله و از ناحیه ی مچ پا اوخ می شه و دزده جلوی چشم نیروهای ویژه توی نیزار ناپدید می شه.

    حالا نیزار رو داریم که چند نفر از شما عزیزان به نیکی به نیزار اطراف خونه ی ویزلی ها تشبیه ش کرده بودید. ممنون که اینقده اهل دلید، ماچ به کله تون. خب داشتم می گفتم. حالا همه ی نیرو ها رسیدن و اطراف نیزار رو کامل گشتن و هیچ خبری از دزده نیست. آب شده رفته توی زمین. از اون طرف نیزار اونقدر کوچیک نیست که بشه داخلش رو دید و اونقدری هم نیست که نیروها مطمین باشن از اونجا خارج شده‌ و کار از کار گذشته. از طرفی چون نمیدونن دزده سلاح سردی چیزی همراهش هست یا نه، نیروهای ویژه ترجیح میدن جنگ تن به تن صورت نگیره. و از اون مهم تر، گروه ضربت بخاطر مصدومیت یگانه شیر ژیان بیشه ی شجاعت و جسارت ، ستونِ پیاده نظام رو از دست داده.

    پس چی کار کردن؟ کاملا لُری، سنگ برداشتن و شروع کردن به پرت کردن توی نیزار. عصبانی، خسته، ضایع شده، مصدوم. سنگ پرانی می کردن، بلکه دزده احساس نا امنی کنه و مجبور بشه از لونه اش بیاد بیرون. از اون ور مهران با صدای بلند، عملیات روانی رو هم اجرا میکرد: چیکارش داشتین بابا بنده ی خدا یه آدم بدبختی بود ولش میکردین...و سنگ ها رو بلند تر پرت می کرد. که چی بشه؟ که شاید خر بشه و فکر کنه کاریش ندارن، بلکه بیادش بیرون. از اون طرف ماشین گشت محله ی پرنده ها که صدای تیر اندازی رو شنیده حالا رسیده کنار خونه و وقتی ماجرا رو شنیده نور ماشین رو انداخته سمت نیزار و همگی باهم دارن سعی میکنن  منجنیقی دزد شکار کنن و کوتاه هم نمیان ولی خب کم کم آفتاب در میاد و نتیجه ای حاصل نمیشه، پس عصبانی، خسته، ضایع شده و مصدوم راه می افتن برن توی خونه و مرحله ی پنجم که دستگیری دزد باشه تیک نمیخوره. اما این بدین معنی نیست که گروه ضربت مراحل بعدی رو بی خیال میشه.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۱۳
تیستو

نظرات  (۲)

۱۳ اسفند ۰۰ ، ۱۹:۴۸ أنارستان ...

تا دیشب فکر میکردم اوج زیبایی داستان نمای هلی شات از نیزار در گرگ و میش سحرگاهانه ...

تا اینکه سکانس پرتاب سنگ رخ نمود

پاسخ:
:))))
بیچارگی و دست از همه جا کوتاه بودن اگر تصویر داشت :

از اونجایی که من یه اسپویلر واقعی ام و اول میرم قسمت آخرو می بینم و به عمرم جز دو بار اونم از سر ناچاری و ببین سریال چه خفن بوده که در حال پخش نشستم نگاه کردم و باقی رو دراپ کردم، شما داری زیادی کشش میدی.😂

پاسخ:
نگا نگا
خب حیفه سیر ماجرا قشنگ تعریف نشه. وگرنه من خدای خلاصه کردنم: دزده اومد. افتادن دنبالش. فرار کرد. ولی حال نمیده که :))) این رشادت ها اینجا ثبت نشه کجا ثبت بشه؟  :))))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">