درخت بلوط

بایگانی

جنگجویان سپیده دم قسمت پنجم، قسمت پایانی

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۰، ۰۹:۲۳ ب.ظ

     ورباختن: [وَ تَ] (فعل) رقصیدن، پایکوبی کردن. این معنی کلمه ی ورباختن در گویش لُریه اما این کلمه اینجا و در شرح وظایف مرحله ی ششم عملیات، استعاره از ریدنه و کنایه است از حساب کسی را رسیدن. ولی حالا یک پای کار لنگه، دزدی نیست که بشه به جد و آبادش ورباخت. و تقریبا همه چیز تقصیر مهرانه.
    گروه ضربت مثل لشکر شکست خورده آمدن توی خونه و با داد و بیداد همدیگه رو نقد می کنن و مخصوصا مهران که می بینه قضیه داره به سمتی می رود که مرحله ی ششم روی خودش در حال اجرا شدنه، شروع می کنه به فرافکنی و مقصر کردن بقیه :  گیر می ده به شیر بیشه ی شجاعت و جسارت که "واسه ما اومده با دمپایی دزد بگیره آره جون عمه اش" خیلی عصبانی داییِ سابقا قربون بلا و بوسنا علیه رو بازخواست می کنه که "حاجی که زنگ زد من توی کوچه پیرهنم رو پوشیدم! تو چطوری وقت کردی بری برا من لباس چریکی بپوشی؟" و در آخر اگر دست خودش بود پسرِ داییِ برگزیده رو که تازه الان هِن و هِن کنان با دوچرخه خودش رو رسونده بود رو،  تکه تکه می کرد و می انداخت توی اتاق تمساح ها، ولی خب به اجبار به گفتن "سِی ای عیبناک" بسنده کرد.
   در حالی که نیروهای گروه ضربت دارن با سر و صدا فیلم دوربین ها رو بازبینی می کردن که بهتر بتونند همدیگه رو مقصر جلوه بدن و قربون بلای قد و بالای برومند خودشون برن که توی فیلم های ضبط شده دیدن، بابا کیف کمری غنیمت گرفته شده رو بررسی می کنه. جز چند تا فویل و یک کارت بانکی که به اسم یک خانم هم هست و چند رسید دستگاه پوز، چیز دیگه ای توی کیف نیست. حالا ساعت چنده؟ ۷ صبح! بابا تلفن را برمیداره شروع می کنه به تلفن کردن به دوستی که فامیلی مشابهی با فامیلی صاحب کارت داره و پرس و جو در مورد اسم روی کارت بانکی که آیا می شناسدش؟ و اصلا کیه و چند سالش هست و ربطش به ماجرا چیه؟
خلاصه در زمانی که سر و صدا و داد و فریاد های گروه ضربت همچنان ادامه دارد و تازه! هانی هم به جمعشون اضافه شده و هی یه بد و بیراه به گروه ضربت می گه که برا چی اینقده دست و پا چلفتی بودن و دو تا بد و بیراه به گوشی اش که چرا سایلت بوده  و دایی جانِ سابقا قربون بلا و بوسنا علیه که در تلاشه با با گفتنِ "میترا خانوم فکر نکنین ما همیشه اینطوری هستیما. بخدا ما خیلی مهربونیم" وضعیت رو برای همسرِ شیر ژیانِ بیشه ی شجاعت و جسارت که احتمالا فکر میکرده بین گروه ضربت دعوا راه افتاده و وحشت زده اومده طبقه پایین، تلطیف کنه، هویت دزد شناسایی  و پدر و مادر و جد آبادش معلوم شده بود و راس ساعت ۸ صبح بابا داشت با برادر بزرگه ی آقای دزد (که اتفاقا کلی هم شاکی بود که پای کارت بانکی دخترِ ۱۰ ساله اش به این ماجرا باز شده) صحبت می کرد و قرار شد به محض آفتابی شدن دزده خبرمون کنه. یس. لیوینگ این شهرستان ایز لایک دیس. اَند آی تینک دتس ریلی بیوتیفول.

   حالا گروه ضربت آروم گرفتن و یکی یکی دارن میرن خونه شون و سوسن خانم و میترا شیرِ بیشه ی شجاعت و جسارت رو بردن بیمارستان تا از مچ پاش عکس بگیرن. ولی هنوز یک مشکلی هست، مهران دل رفتن نداره: "الان برم خونه به دخترِ آقا شاهرخ چی بگم؟ بگم دزده از دستم فرار کرد؟"

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۱۴
تیستو

نظرات  (۷)

فاطمه من خیلی وقته حوصله کتاب ندارم، اما به نظر میاد تو کتاب بنویسی تا تهشو بخونم! 

لطفا یه کتاب بنویس به نام «ماجراهای مهران»

پاسخ:
یه روز اگر کتاب نوشتم واقعنی، بدونید رو حرفتون حساب کردمااااااا. نه که نخریدش😅

براااوُوووو

دختر آقا شاهرخ میشه همسر مهران؟ این نصف قهرمان بازیاش برای خانومشه😂

پاسخ:
آره😍😅آخه خدایی بد ضایع شد و متاسفانه این ضایع شدنه، شاهد زیاد داشت😅 دقیقا همینو بگو 😂😂😂

یادم رفت تشکر کنم بابت که زحمتی که رفت پای این قصه بر انگشتان مبارکتان

پاسخ:
عزیزین فدا مدا 🥰 خودمم کیف کردم تعریف کردم 😘😘😘
۱۵ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۵۳ أنارستان ...

درود بر زندگی در شهرستان وقتی از پشت ماسک هم میگن عه تو نوه دختری پسر عمه ی فلانی هستی...😁

پاسخ:
وای آرههههه. دقیقا چنان می شناسن ادمو انگار داری توی اکواریوم زندگی میکنی !
۳۰ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۵۵ پلڪــــ شیشـہ اے

:))

این کجا بود، من تا حالا نخونده بودمش

پاسخ:
😱
قسمت پایانی جنگجویان سپیده دم بوووود!
دل نمیدیا
۰۱ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۵۹ پلڪــــ شیشـہ اے

شرم بر من دکتر

جسته گریخته میام وب 

پاسخ:
عزیز دلم 🥰 بوس بر تو
از بس سرت شلوغه خب با زندگی... الحمدلله
۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۰۴ پلڪــــ شیشـہ اے

بوس متقابل

عزیزید

❤️😍🍒😘✋😁✋

پاسخ:
فدا مدا❤️

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">