یومونچه روحی فداش
شنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۰، ۰۵:۴۱ ب.ظ
جمعه یومونچه و خانواده ی محترم، میرن خونه ی روستا، ولی متاسفانه جناب توپشون رو اونجا جا می ذارن و از بخت بد، وقتی بچه ها داشتن باهاش بازی میکنن، می ترکه. حالا یومونچه خیلی عصبانی زنگ میزنه به دایی سابقا قربون بلا و بوسنا علیه که بچه هاش متهم ردیف اول قتل توپ هستن و با توپِ پر میگه که دیگه هیچ کاری با بچه هاش نداره و اصلا باهم دوست نیستن و اگر براش توپ نخرن دیگه جشن بی جشن!
کدوم جشن رو منظورشه؟ جشن نیمه شعبان!
۰۰/۱۲/۲۱