درخت بلوط

بایگانی

     روز اول حسینیه وسط دریایی از سیلاب ها بود و مجبور شدیم پشت وانت خودمون رو به مراسم برسونیم. امشب هم میون دریایی از بچه بودیم، حالا این وسط یه ذره هیئتی هم بود.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱/۰۵/۰۹
تیستو

نظرات  (۲)

من در مخیله‌م نمی گنجید، یه شب محرمی تو عمرم نشسته باشم تو مسجد و داد بزنم سمت بچه‌م که یواش تر یورتمه برو. البته اونکه نمیشنوه و ادامه میده😂

پاسخ:
😂
وای وای اصن نمیدونی چقد زیاد بودن بعد شاید هر کدوم به تنهایی
 سر و صدایی نداشته باشن ولی همشون باهم...😵‍💫
حالا اینا هیچی ... میخواستم با خودم شکلاتی، رنگارنگی چیزی ببرم اونجا بدم به بچه ها.... که تهش هم یادم رفت. خوب شد نبردم! نمیرسید به همشون که
۱۰ مرداد ۰۱ ، ۱۷:۱۴ أنارستان ...

واقعا عجب از اینهمه شباهت....

فکر کنم توصیه های تکریم فرزندآوری داره کار دستمون میده،

 

یادمه ی سالی توی اردو حاج آقا از لزوم ازاد گذاشتن بچه حرف میزد یه مادری که بچه ش از در و دیوار بالا میرفت بعد از شنیدن مطالب حاج اقا دیگه بچه رو رها میذاشت، بچه هم نامردی نکرد رفت روی لپ تاپ گرون قیمت حاج آقا نشست(قبلش لپ تاپو برعکس کرد) ...مادره هم با لبخند اشک توو چشماش حلقه زده بود که کودک دلبندش در سلسله مراتب اجتماعی به چنین جایگاهی رسیده

پاسخ:
حالا من خودم برای خودم مشکل رو حل کردم😊 چطوری؟ حق دارین! اموزش ندیده ایم! صاف رفتم نشستم زیر بلندگو. درسته یکم گوشام درد گرفت ولی خب صداهای دیگه رو نشنیدم😂

ولی آخر مراسم تذکر دادن!
ببین عاشق بچهه شدم 🥰 ماچ به کله اش! کلا مردم از این همه تعالیم دینی فقط چسبیدن به اینکه "ائمه فرمودن بچه رو تا ۷ سالگی ول کنین!"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">