درخت بلوط

بایگانی

اقبال تُنبیده تیستو

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۰۱ ق.ظ

یکی از فوبیا های من این بوده که وقتی دارم اسنپ میگیرم، از منزل تا محل کار و بلعکس، راننده اسنپ از بیمارام باشه.هم بخاطر حریم خصوصی آدرس خونه و هم دوست ندارم با بیمار/مراجعه کننده ام هیچ بده بستونی داشته باشم، به خصوص بده بستون مالی. کلا معذب میشم.

دیگه گس وات نداره، امروز صبح بالاخره سرم اومد. امروزی که ظهرش میم میاد دنبالم و قراره دیگه از فردا خودم برم و بیام.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲/۰۷/۰۵
تیستو

نظرات  (۴)

۰۵ مهر ۰۲ ، ۰۸:۰۹ امیررضا زرندی

بیمارا‌ قراره ترورت کنن؟ :/

پاسخ:
نه ولی خب چرا یکی که من اصلا نمیشناسمش و اون اسم و فامیل منو میدونه و محل کار منو بلده ادرس خونه و شماره خط دایم منو داشته باشه؟ تازه تایم کارم رو هم میدونه! شت.
۰۵ مهر ۰۲ ، ۰۸:۲۹ أنارستان ...

من این فوبیا رو اینطور خنثی میکنم که هر وقت راننده آشناست، دو سه خیابون قبل به بهانه رفتن به فروشگاه پیاده میشم....

اممممما به تازگی یکی از بیمارای عزیزم در همسایگی ما خونه خرید

فوقع ما وقع!

الان دیگه رسما غرقه سازی شدم نسبت به مسئله

پاسخ:
امروز میخواستم جلوتر پیاده شم که نفهمه میدم درمونگاه و نشناسه منو. لحظه ی آخر شناخت! شانس اوردم این حرکت رو نزدم وگرنه ضایع میشدم
البته از اون مریضا بود که خیلی دوسش دارم. خانمش هم خیلی گله

اقبال تنبیده انارستان واقعااااا
۰۵ مهر ۰۲ ، ۱۱:۳۳ امیررضا زرندی

نه ولی خب چرا یکی که من اصلا نمیشناسمش و اون اسم و فامیل منو میدونه و محل کار منو بلده ادرس خونه و شماره خط دایم منو داشته باشه؟ تازه تایم کارم رو هم میدونه! شت.

حس میکنم زیادی توی فوبیا به سر میبری و این کاملاً مشهوده و خب حالا اسم روانشناسیشو نمیدونم؛ ترس از شناخته شدن،عدم احساس امنیت یا حالا هرچی. که البته میتونه معمولی هم باشه ها، اون حریم قائل شدن رو من خودمم مخالف نیستم باهاش و همیشه سعیم برا این بوده خط قرمز هام حفظ بشن، اما این که از لفظ فوبیا استفاده بشه واقعاً نگران کننده و عجیبه.


دست و دلم به هیچ کاری نمیره. اگر دوست دارین بیاین سوال بپرسین جواب بدم. ولی در مورد هویت واقعی خودم و خانواده ام چیزی نپرسین ها. آفرین.

توی این جا هم یه سوال درمورد پزشکی داشتم و وقتی پرسیدم درمورد شغل چی؟ گفتی که خلبانم :/

که منجر شد از پرسیدن سوالم پشیمون بشم.

 

+یه چیزی که باور دارم بهش و همیشه هم میگم اینه که 90 درصد مشکلات ما ریشه توی تربیت خانوادگی و توی دوران بچگی و نوجوونیمون داره.

من خودم به شدت آدم محافظ کاریم و در عین حال اجتماع گریز و حتی گاهاً توی جامعه منفی باف به این صورت که وقتی دارم تو خیابون راه میرم یا تو مترو نشستم نکنه یکی گوشیمو بدزده یا کیف کارتمو بزنه، و این نتیجه رفتار و ترسی هست که خونوادم برام توی نووجونی ایجاد کردن.

پاسخ:
اول اینکه چطوری اینطوری کامنت گذاشتین؟ 🤔 چه خوبه اینطوری
دوم اینکه داره دقیقا همینطوری ام. یعنی دلم میخوام گم باشم، توجه کسی رو جلب نکنم، فوبیا نیست، یعنی فکر نمیکنم باشه. ولی اره خیلی محتاطم :) و واقعا فکر میکنم اینطوری بهتره.
سوم: وااای ببخشید! بخدا من فکر کردم شوخی کردین شغلم رو پرسیدین! راحت باشین بپرسین. بچه ها توی خصوصی گاها سوال میپرسن نهایتا بلد نباشم میگم بلد نیستم.
اصلا یه درصد هم فکر نکردم سوال در مورد خود شغلم باشه

بیمارهای مادر من زنان خشونت دیدن 

مراجعین و همراهینشون هم میشن مردان قلدر و معتاد و سابقه‌دار و....ذ

واقعا از اینکه آدرس خونمون رو پیدا کنن منم ترسیدم 😅

پاسخ:
مرسی شاهد عزیز، که از غیب رسیدی :))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">