درخت بلوط

بایگانی

اعوذ بالله من دختر خواهر شوهر

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۴۶ ق.ظ

امروز تولد دایی شماره ی 4 بود . آبادان . زنگ زدم بهش گفتم : "تولدت مبارک دایی جون ! چقده خوب شد که تو بدنیا اومدی وگرنه کی حاضر بود با زنت عروسی کنه ؟ تا آخر عمر می موند خونه ی باباش "

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۶
تیستو

نظرات  (۳)

۲۶ شهریور ۰۲ ، ۱۰:۰۰ صحبتِ جانانه

به شوهرتون بدترشو میگن 

پاسخ:
اینو که شوخی میکردیم ولی با توجه به شواهد و قراین خیلی بیشتر و درشت تر از اینا حقش بود و بهش نگفتیم.
۲۷ شهریور ۰۲ ، ۱۰:۱۱ صحبتِ جانانه

مال خودتون رو کاش دسترسی داشتید می‌فهمیدید 

پاسخ:
من کلا پر از چاله چوله ی شخصبتی هستم. ولی یه خوبی دارم اینکه برام مهم نیست اگر در موردم بد حرف بزنن. در واقع ادمی که برام مهم نیست حرفش هم برام مهم نیست.
در مورد ایشون ولی هم خودش با ما شوخی میکرد هم ما. اینطوری نبوده که من بخوام با شوخی یا جدی دل کسی رو بشکنم. حتی اگر ازش خوشم نیاد. در واقع اون موقع ربطی به زندگی ما نداشت که بخوام تقابل کنم باهاش‌.

این همونه میگم ول کردیم و ول نمیکنه.
۲۷ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۱۰ صحبتِ جانانه

اخییییی...

آره خب معادلات خطی نیست در عالم.

ای بسا عامل دخیل دیگه!

 

 

پاسخ:
شاید 🤔

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">