درخت بلوط

بایگانی

اعصاب یوخ

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۷ ب.ظ
  ما پسر دایی دو سال و نیمه ای هم داریم که میرویم در خانه شان و با خواهر و برادرش سوار ماشینش میکنیم که برویم با هم آب هویج بستنی بخوریم و ایشان بعد از اینکه سوار ماشین میشود خیلی طلبکار جلوی پنجره مینشیند و میگوید این " این مانِ منه " " جا ندارم" و "برو اونور بشینم" و "نگام نکن" و "بهم نخند"و با دیدن هر چراغ راهنمایی میگوید "چراغ قمزه کم کم برو " "چراغ داره ایست" و با دیدن هر ماشینی اسمش را فریاد میزند "206" "لیفان" "ماشین خودمون" "سانفافه" و بعد از در مدت انتظار جلوی درب بستنی فروشی غر زد و غر زد و غر زد که : "گرممه" "چرا آقاهه از اینجا رد میشه " "من میخوام برم " "پاتو وردار " و بعد از نوش جان کردن لیوان آب هویج بستنی اش که من برایش نگه داشته بودم و ایشان لطف کرده و با نی از آن مینوشیدند و مدام یادآوری میکردند که " بگیرش بالا " "هنوز تموم نشده؟" "ترشه!" "تکونش نده" "بده خودم بگیرمش" ، و حینی که جلوی درب داروخانه توی ماشین منتظر بودند که من داروهای سوسن خانم را بگیرم خطاب به بقیه میگوید " آجی فاطمه دیگه نمیاد ما بریم بای بای" و در آخر وقتی باهم میرویم در خانه شان و من میروم سالم تحویلشان بدهم به مادرشان در جواب مامانش که میگوید خوش گذشت میگوید "نه هیچی نخوردم هیچی هم برام نخریدن "
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۶
تیستو

نظرات  (۱۲)

۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۹ پلڪــــ شیشـہ اے
واقعن؟
اصن داریم؟
یاد کودکی ی عزیزی افتادم :))))))))))))
پاسخ:
یه تریپیه ها ! اینقدر پررو عه ادم دلش میخواد بخورتش !
۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۲ پلڪــــ شیشـہ اے
بزرگ بشه میشه هیولا .
پاسخ:
وای نه دلت میاد ! :-*
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۶ یه دوست ...
واااااای خدااا..

این پیش من بود ب لپاش رحم نمیکردم :))))
پاسخ:
اینستا نیستی ؟ عکسش رو گذاشتم اونجا . دیشب یکی زدم تو پشتش برگشته داد میزنه : نَغُن ! (نکن)
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۶ پلڪــــ شیشـہ اے
اون هیولا رو ک شوخی کردم. ولی یاد ی چیزی افتادم فاطمه 

+ این که بچه ها تا دو سالگی سرورن و باید پادشاهی کنن. :)
پاسخ:
پس با این حساب جناب از وقت پادشاهی اش گذشته . البته فقط اون شب نحس بود ، بقیه اوقات خوبه :)
۱۷ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۴ پلڪــــ شیشـہ اے
عکس فسقل جان بلبل تون رو توی اینستا نیافتم
پاسخ:
همون که ظرف شله زرد رو زده بود زیر بغلش دیگه !
۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۵:۲۳ پلڪــــ شیشـہ اے
عه عجب... شانس من دارم ... صاف همون ی عکس واسه من باز نمیشه. :/
پاسخ:
خیلی هم چیزی از دست ندادی. قیافه اش درست پیدا نیست! 
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۱۳ أنارستان ...
من بودم یه بار میبردمش بیرون و هیچی براش نمیخریدم تا حرفش راست از آب دربیاد!
پاسخ:
دقیقا این راهشه  هاااااااااا! ولی خب دلمون نمیاد!   :/
حرف زدنش :دی :دی
فاطمه معصومه ضمیرها رو اونی میگه که ما براش بکار میبریم
نمیخوای ،بشینی بجای بشینم ،پاشی:دی. پات.دستت بجای پام دستم ادم دلش میخواد بزرگ نشن از بس کر کر خندن

عجب ادمیه ها شیطونه میگه دفعه بعد ببریش بیرون واقعا براش هیچی نخری یه کم ضایع شه حرفاشم برا مامانش درس در بیاد.ببخشید من یه کم اعصاب تعطیلم:دی
پاسخ:
عزیزم . واقعا آدم دلش میخواد بچه ها هیچ وقت بزرگ نشن :)
وای الان نظر انارستان رو خوندم چقد ما تفاهم داریم
پاسخ:
دلتون میاد !
اهوم:)

این لوس بازیا بهت نمیاد
پاسخ:
نمیدونم دقیقا شماها چه تصوری از من دارین ؟ :))))) من از این مهربون حال بهم زن ها هستم :)
۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۱۱ پلڪــــ شیشـہ اے
میگم من ی چیزی اینجا گفتم اشتباه بود الان تصحیح می کنم.

+ طبق روایت گفتن بچه تا 7 سال اوّل زندگیش امیره :)
پاسخ:
منم همین هفت رو شنیده بودما ! ولی با خودم گفتم حتما تو بهتر میدونی :))))
۰۱ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۵ پلڪــــ شیشـہ اے
آیکون شرمندگی و روی سرخ :|
پاسخ:
یعنی اینقدر مهم بود؟ 
فدای سرت عزیز م

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">