خواخرانه ها
يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ب.ظ
دستم بند آشپزی بود ، به همین خاطر فرستادمش سر کوچه چیزهایی که لازم دارم را بخرد . وقتی آمد یادم افتاد اینها را با پول خودش خریده . گفتم باید پول اش را بگیری . گفت : نه ! قراره باهم بخوریمش دیگه . نگاه کردم به کیسه ی خرید . یک قوطی رب گوجه خریده بود و شامپو و یک بطری بزرگ محلول لوله باز کن .
۹۴/۱۱/۱۸
پ ن :اومده شیراز آبجی خانم ؟