خاطرات درمانگاه
سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ق.ظ
روی اعصاب تر از بیمارانی که پشت در اتاق معاینه منتظرند نوبتشان برسد و تا کار مریض داخل اتاق معاینه کمی طول می کشد به شیوه ی مرسوم در توالت های عمومی هی می کوبند پشت در که "خلاصه اش کن"، آن مادرهایی هستند که سلانه سلانه می آیند و می نشینند روی صندلی بیمار و مانتویشان را روی پایشان صاف میکنند و کیفشان را هم می گذارند پایین پایشان و زل می زنند به من و وقتی ازشان می پرسم چه کمکی از دستم برمی آید بچه ای را در دور ترین نقطه یِ لابیِ درمانگاه در حال آتش سوزاندن نشانم می دهند و می گویند: مریضه!
۹۵/۰۸/۰۴