بار دیگر شهری که دوستش میداشتم
دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۱۷ ق.ظ
درست است که در شهر ما یک کفش فروشی درست حسابی پیدا نمیشود، درست است که سینما و کتابفروشی نداریم و بهترین کتابخانه ی شهر فقط برای شرکت نفتی هاست. درست است که هوا همیشه ی خدا آلوده است و هنوز کولر روشن میکنیم، اما عوضش هنوز هم میتوانیم توی خیابان مردهایی با کلاه نمدی ترکی و خانم هایی با لباس های چین چین لری ببینیم!
۹۶/۰۸/۰۸