محمد یاسین
دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ق.ظ
توی تنهایی خودمون رفتیم توی خلسه ی بعد از ناهار و داریم فکرای خیلی مهم مهم میکنیم که سوسن خانم با خبر یک اورژانس خانوادگی میاد اتاقم و ازم میخواد زنگ بزنم خونه ی دایی.
ارزو میکنم هیچ وقت رشته ی افکارِ خیلی مهم مهم تون با خبر فرو رفتن مداد نوکی به باسنِ پسر دایی کوچیکه تون گسیخته نشه.
۹۶/۰۸/۰۸