الان یک کاسه و یک بشقاب با همین دغدغه روی اپن ماست😄
پاسخ:
آخه دیدی که. مثلا زحمت میکشن آش و سوپ و این چیزا میارن. بعد من به شخصه از این غذا ها درست نمیکنم که بریزم ببرم براشون. خدایی اگرم بخوام درست کنم اعتماذ به نفسش رو ندارم بدم همسایه. نتیجه اش میشه یا زولبیا بامیه یا مثلا شگلات و تافی و حتی یه دفعه چیز کیک یخچالی و این چیزا... شما چیز دیگه ای به ذهنتون رسید بگید :)))))
:)) من هم معمولا آش و سوپ و اینجور غذاها رو نمیدم. به همین دلیلی که گفتید :) درک میکنم کاملا :))
دقیقا همین چیزهایی که گفتید :)) به اضافۀ بهارنارنج و گل محمدی خشک شده و حلوا. یا رنگینک ، شله زرد هم خوبه. دفعه اول که درست کردم نه سخت بود و نه خراب شد .
نون شیرمال هم خوبه
یا مثلا ژله. یا چند تا شیرینی. یک تکه کیک.
:))
پاسخ:
دستتون درد نکنه ایده های خوبی بود، چون دو تا بشقاب دیگه هم به ظرف ها اضافه شد 😢
حالا بعضی جاها رسم نیست.ناراحت میشن ازین موضوع.اینجایی که ما زندگی می کنیم،مردماش اینطوری ان و خیال منو راحت کردن،البته بازم با یه حس عذاب وجدانی ظرفو پسشون میدم،چون خودم عادت ندارم.
حالا که همه نظر دادن منم نظر کارشناسی خودم رو بدم.
البته یهو اومد توی ذهنم و خودم اصلاً امتحانش نکردم؛ ولی انشاءالله سریهای بعد انجامش می دم.
یه سری کتاب هست که خیلی قیمتهاشون مناسبه و هم خیلی محتوای خوبی دارن. مثلاً بهخاطر آیههای خانم مریم روستا یا خدا خانه دارد و حتی این کتاب دانشجوییهایی که همیشه دم دانشگاه برای فروش میذارن. نظرت چیه از این کتابها بخری بهازای هر دو سه باری که برات آش و اینا میارن کتاب بهشون بدی. خیلی خوب میشه ها.
اون ایدۀ قلمۀ گل هم معرکه است.
پاسخ:
آرهههههه خیلی فکر خوبیه! باکلاسه حتی!
منتهی چون یه خانواده ان که واسمون غذا میارن مجبورم هر بار یکی از این چیزا رو ببرم. مثلا یه بار کتاب. یه بار گل. یه بار نبات. یه بار ...