درخت بلوط

بایگانی

اعوذ بالله من الدخترا

شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۵۰ ق.ظ

     سوسن خانم تعریف میکرد که نیمه های دهه ی ۶۰ با کاروانی از خواهران بسیجی میرن دیدار آقای منتظری. توی ایستگاه بازرسی بیت بودن که یهو جیغ و داد و هوار بلند میشه که ای وای جادو جنبل آوردن، سحر کردن، بدبخت شدیم و بگیریدش و فلان و بهمان. یکم که سر و صدا میخوابه کاشف به عمل میاد که یکی از دخترا که بنده ی خدا روستایی هم بوده پنهانی موهاشو کوتاه کرده منتهی از ترس مامانش اون موهای بلند رو قایم کرده با خودش نگه داشته و حالا هم توی کیفش اوردتش تجدید میثاق با آرمان های قایم مقام رهبری.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۲۹
تیستو

نظرات  (۳)

۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۳:۱۴ پلڪــــ شیشـہ اے
:))))

وای چه داستانی بوده. طفلی
پاسخ:
اینقدررررر خندیدم 😅 خانومه واسه خودش کسیه حالا
دخترا اون موقع سیبیل شونو باید حفظ میکردن مثل اسطوره. بنده خدا اختیار موی سرشم نداشته،آرمانهارو هم میخواسته حراست کنه،اجرش از باقی بیعت کنندگان بیشتر بوده گمانم.تا کی خفقان😅
این دوره مامانا از دختراشون میترسن.
پاسخ:
دقیقا درکش میکنم ها. ولی اخه خب مو رو چال میکرد. اصلا اتیشش میزد! نگه داشتن مدارک جرم ادم رو لو میده اخه

ولی فقط حس اون خانمی که موقع تفتیش مو رو پیدا کرده😂 من بودم سکته میزدم. فکر کن از توی کیف دوشی یه گیس بیاد بیرون 😣
راس میگی... در کسری از ثانیه شاید حس کرده در ادامه ش یه سَری هم هست😂
پاسخ:
🤤😲😖 فکر کن!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">