اعوذ بالله من الدخترا
شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۵۰ ق.ظ
سوسن خانم تعریف میکرد که نیمه های دهه ی ۶۰ با کاروانی از خواهران بسیجی میرن دیدار آقای منتظری. توی ایستگاه بازرسی بیت بودن که یهو جیغ و داد و هوار بلند میشه که ای وای جادو جنبل آوردن، سحر کردن، بدبخت شدیم و بگیریدش و فلان و بهمان. یکم که سر و صدا میخوابه کاشف به عمل میاد که یکی از دخترا که بنده ی خدا روستایی هم بوده پنهانی موهاشو کوتاه کرده منتهی از ترس مامانش اون موهای بلند رو قایم کرده با خودش نگه داشته و حالا هم توی کیفش اوردتش تجدید میثاق با آرمان های قایم مقام رهبری.
۹۸/۰۴/۲۹