فامیل شناسی
دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۳ ق.ظ
پسردایی ۱۳ سالم کلی پشت سر داداش دانشجوی مسافرش گریه کرده و ما کلی بهش خندیدیم. تصور گریه کردنش البته خنده دار بود وگرنه که به نظرم خیلی عکس العمل نرمالی داشته، نسبت به دخترخاله ی ۱۹ ساله ام که عمدا شهر دور انتخاب رشته کرده و تابستون کلا ۳ هفته خونه بود توی همین ۳ هفته خودشو به آب و آتیش میزد که برگرده تهران. چرا؟ چون حوصله اش سر رفته.
بله فرزندم مهر و محبت نیست شده. حالا شاید پودر و اسانسش توی ردیف طعم دهنده های مصنوعی هایپراستار گیرت بیاد.
۹۸/۰۷/۰۱
الان من دختر خاله رو درک میکنم. میخوام برگردم خونه مون، شهر دیگه، نمیذارن مامانم اینا،اونم نه به خاطر خودم، برا خاطر دخترم. حالا کی بشه بچه مو بزنم زیر بغلم یواشکی در برم.