درخت بلوط

بایگانی

۲۰ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

دغدغه ی جدیدم اینه که نکنه یومونچه اسم عمه هاش رو زودتر از اسم من یاد بگیره.
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۲۱:۱۲
تیستو
در زبان لُری به زن باردار میگویند "دو جون [جان] گرفتار"
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۷ ، ۲۱:۳۱
تیستو

گریه کن و کفشای در هم برهمِ دمِ در جفت کن و امام خمینیِ پول یه ور بذار و املت پز فامیل منم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۲۳:۵۱
تیستو

    خانم پیری با تب و سرفه ی شدید آمده درمانگاه. ویزیتش میکنم و دارو ها را مینویسم. ده دقیقه بعد دوباره آمد تا داروها را نشانم دهد. داشتم طریقه ی مصرف داروها را برایش توضیح میدادم که یهو شروع کرد به مالیدن ماسکش به سر و کله ی حقیر و دعا کردن و قربان بلا رفتن. با این توضیح که " با این [ماسک] رفته بودم زیارت خونه ی خدا".

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۲۳:۲۳
تیستو

تبریک تولد به آدمهایی که تاریخ تولد من هیچ وقت یادشون نمی مونه بهم احساس قدرت میده :)

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۷ ، ۱۱:۴۰
تیستو

   خیلی بچه بودم شاید ۴ یا ۵ ساله. پاییز بود و خانه ی بابابزرگ بودیم و سر ظهر. یادم هست بچه ها شیفت بعد از ظهر بودند.‌ بچه ها منظورم دایی ها و دختر دایی است. سفره ناهار پهن بود و همه داشتند تند و تند ناهار میخوردند تا سریع تر بروند مدرسه. یادم نیست سر نان خریدن بود یا چی، سر هر چه که بود ننه شروع کرد دعوا کردن با دایی الف. دایی الف هم آن وقت ها نوجوان و تند و تیز بود. دعوا و داد و بیداد ننه که خیلی بالا گرفت بی هیچ حرفی بشقاب غذایش را پرت کرد یک گوشه و سیبی که برای بردن مدرسه برداشته بود پرت کرد سمت دیوار و از خانه بیرون زد. یادم هست خاله کوچیکه کلی با مایع سفید کننده لکه دیوار را سابید ولی هنوز که هنوز است لک کمرنگی از آن روی پیشانی دیوار خودش را نشان می دهد.

  امروز که رفته بودیم بابابزرگ را ببینیم، وقتی که میم داشت تلفن صحبت میکرد و من دور و بر خانه را با چشم هایم دنبال خاطرات آشنا می گشتم، بابابزرگ لکه ی روی دیوار را نشانم داد و گفت "سیب الف را یادت هست؟ این چند هفته هر بار این لکه را میبینم گریه میکنم"

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۲۲
تیستو

سگ افسردگی پشت گردنم رو گرفته داره می کِشتم پشت دیوار خرابه های حاشیه شهر.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۷ ، ۰۹:۱۹
تیستو

یه بارم یه مریضه اومده بود درمانگاه به زور انتی بیوتیک میخواست. معاینه اش کردم و گفتم لازم نداری. هی از اون اصرار و از من انکار. تهش عصبانی داد زد گفت یعنی چی من پول ویزیت (700 تومن) دادم! منم عصبانی تر هزار تومن از جیبم در اوردم دادم دستش و گفتم بقیه اش هم برای خودت!

خب اگر فکر میکنید بهش برخورد و پول رو نگرفت اشتباه کردین.

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۷ ، ۲۱:۳۹
تیستو
     کلی از بیماران هستند که عوض اینکه بگویند دکتر یا خانم فلانی، ما را تنها به اسم فامیل صدا می کنند. حالا همینها می آیند روی صندلی اتاق معاینه می نشینند و میگویند آقای مثلا قربانی مریض شده.حالا آقای قربانی که با سلام و صلوات بیاید داخل اتاق می بینی آب بینی اش آویزان است و سرفه های چرکی میکند و بعنوان رشوه به یک دستش ساقه طلایی و به دست دیگرش آب میوه داده اند و تازه تاتی تاتی راه می رود.
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۰۱:۰۳
تیستو

    دیشب را به دیدن مستند قائم مقام گذراندیم. فیلم رسیده بود به حوادث سال ۶۸ که من خوابم برد. ساعت حدود ۲ بود که میم بیدارم کرد تا بروم سر جایم بخوابم. به شوخی پرسیدم آخرش چی شد؟ گفت: مُرد!
     خب میم خیلی پسر خوب و مهربان و باحالی است ولی متاسفانه قوه ی تخیل ندارد‌. مثلا من اگر بودم میگفتم آخرش امام زنده می میاند و آقای منتظری فرار  میکند و می رود خارج.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۷ ، ۱۷:۱۹
تیستو